دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردبه زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارددر این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکارانبه دکان کسی بنشین که در دکان شکر داردترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کسیکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر داردتو را بر در نشاند او به طراری که میآیدتو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در داردبه هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشینکه هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر داردنه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردنه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر داردبنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستانمیان صخره و خارا اثر دارد اثر داردبنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمه سوزناگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر داردچراغست این دل بیدار به زیر دامنش میداراز این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر داردچو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتیحریف همدمی گشتی که آبی بر جگر داردچو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانیکه میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد + نوشته شده در دوشنبه سی ام خرداد ۱۴۰۱ ساعت 17:41 توسط فرزاد فروتنی | اندیشه های خرزوجون...
ما را در سایت اندیشه های خرزوجون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : khorzojano بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 15 شهريور 1401 ساعت: 22:56